سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانش، پرده ای جلوگیر از آفت هاست . [امام علی علیه السلام]
...

امشبو دیگه چیکار کنم؟؟؟؟

میدونی چند وقته نیومدم تو این وبلاگ ننوشتم..؟؟؟ میدونی چند وقته هی دارم تو خودم میشکنمو سعی میکنم صدام در نیاد؟؟؟ میدونی چند وقته دلم بدجور بهونتو میگیره؟؟؟ میدونی چند وقته خیلی ازت دلگیرم؟؟؟ میدونی چند وقته دلم برای یه شب از اون هزار شبی که تاصبح باهم بیدار بودیم تنگ شده؟؟؟ میدونی چند وقته شبا منتظرم مثل همیشه بهم اس بدی و شب بخیر بگیم و با هم بخوابیم؟؟؟ میدونی چند وقته نماز صبح بیدار نمیشم تا شاید تو تک بزنی و بیدارم کنی؟؟؟؟ میئونی چند وقته چی دارم میکشم؟؟؟ میدونی چند وقته نمیخوام بیام تو این ارزوهای بر باد رفته بنویسم  اما باز امشب .... امروزم از صبح پی بدبختیم بودم و الان با کلی خستگی اومدم دارم برات مینویسم... با اینکه دارم میمیرم از بی خوابی اما بیدار موندم شاید تو آن بشی ... تو هم که وقتی آن میشی اصلا خبر نمیدی که هیچ ... همون افلاینی هم که قبلا برام میذاشتی رو ازم گرفتی....

حامد اگه وجودم مایه ی آزار و اذیتت هست بگو... تورو خدا بگو... بیا و این بار صادق باش و راستشو بگو... بگو دیگه نمیخوامت ... بگو دیگه ازت خسته شدم... بگو... چرا حرف دلتو نمیزنی؟؟؟؟

یادته یه بار توی عید که من گوشیمو خاموش کرده بودم بهم چی گفتی؟؟؟ گفتی:" انیسم چرا اینکارا رو میکنی با من؟ ... از دیشب بدجور حالم رو گرفتی ها. با این همه فقط یه چیزی رو یادت نره خیلی دوست دارم آبجی خودم. " و " دوست دارم . کاشکی یکی حرفام رو درک میکرد. زود جا زدی. میسپرمت به خدا. بای"

حالا من میگم: :" حامدم چرا اینکارا رو میکنی با من؟ ... خیلی وقته بدجور حالم رو گرفتی ها. با این همه فقط یه چیزی رو یادت نره خیلی دوست دارم داداش خودم. " و " دوست دارم . کاشکی یکی حرفام رو درک میکرد. زود جا زدی. میسپرمت به خدا.." اما من بای نمیگم... تعارف که با هم نداریم راستش نمیتونم بگم... خیلی زود جا زدی داداش حامد... خیلی زود ....

راستی ممنونم که هنوزم گهگاهی بهم تک میزنی... به زندگیم امیدوارم میشم وقتی هوز میس کالات رو رو صفحه گوشیم میبینم...

فردا دوتا امتحان دارم ... همین جور تا موقع امتحانای ترم هر روز 2تا 2تا امتحان دارم ... علاوه بر اون درسای عقب مونده برای کنکور و کلاسای زبانکده و کتابخونه و .... نمیذارن دیگه شب تا صبح بیدار بمونم... دیگه بیشتر از 1-2 خدایی نمیکشم... و گرنه تا صبح چشم انتظارت میموندم...

دیگه چشام به خدا نا نداره... برام دعا کن...

مواظب خودت باش...

 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: ٌWishes LoRn
    88/2/1 ساعت 1:29 صبح
    نظرات دیگران ()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    Click Here To Navigate